در بخش نخست این مقاله موقعیت فلسطین و وضعیت ساكنان آن از سالها قبل از اشغالگری مورد بررسی قرار گرفت و گفته شد كه این سرزمین حتی زمانی كه تحت حاكمیت امپراتوری عثمانی قرار داشت نیز به نحو ناعادلانهای اداره میشد چنانكه در نگاه مستشرقین سرزمینی یأسآور و محنتبار خوانده شده است. در ادامه به آغاز جنگ جهانی اول و وعده انگلیس به یهودیانی كه درصدد تشكیل وطنی یهودی بودند، اشاره شد و پس از آن بیانیه بالفور و آغاز فرآیند ساخت نخستین مناطق مهاجرنشین در این خطه از جهان اسلام كه به مهاجران یهودی واگذار شد مورد بررسی قرار گرفت و اینك بخش دوم آن مقاله پیش روی مخاطبان ارجمند قرار دارد.
انگلیسیها پس از جنگ جهانی اول با در دست گرفتن اداره سرزمین فلسطین امیدوار بودند ارزشهای مسیحی را به فلسطینیان بقبولانند، اما به شكل رقتانگیزی شكست خوردند. در این زمان صهیونیستها آژانس یهود را پایهگذاری كردند كه امور مربوط به مهاجرت را با حكومت انگلیسی آنجا هماهنگ میكرد.
بنگوریون و تلاش برای شكست مقاومت فلسطینیان
پس از نخستین مهاجرت یهودیان از روسیه به فلسطین در سال 1882 میلادی، موج دیگری از آنها در سال 1924 به سرزمین مقدس سرازیر شدند. تازهواردان به سرعت دست به كار خرید زمین در این سرزمین شدند، اما فلسطینیان دیگر تمایلی به فروش زمینهایشان نداشتند. با وجود این اما صهیونیستها پروژههای عمرانی گستردهای را شروع كردند از جمله ساخت راهها و ساخت و سازهای دایمی از خانهسازی گرفته تا ساخت موزهها. یك یهودی جوان لهستانی به نام دیوید بنگوریون رهبری هسستادورت - یكی از اتحادیههای كارگری - را كه مسوول این كار بود، بر عهده گرفت.
داوید بنگوریون و دیگر رهبران صهیونیست سعی كردند مقاومت اعراب را كه مخالف حضور آنها در سرزمینشان بودند، نادیده و به جای آن تلاششان را روی ایجاد زندگی جدید در این سرزمین متمركز كنند كه امیدوار بودند سرانجام كشور مشروعشان شود. صهیونیستها برای محافظت از خود در برابر فلسطینیان گروه شبه نظامی كوچكی به نام هاگنا سازماندهی كردند. آنها برای كسب مشروعیت فرهنگی موافقت بریتانیاییها را جلب كردند تا زبان عبری، زبان اداری فلسطین شود و این همزمان با شكست مذاكرات فلسطینیان و انگلیسیها بود؛ تلاشها برای خلاص شدن صاحبان اصلی سرزمین فلسطین از شرِّ بیانیه بالفور یا ایجاد تغییراتی در آن، راه به جایی نبرد. لذا برای گروههای شبه نظامی فلسطینی راهی نماند جز اینكه به مهاجران یهودی حمله كنند و در مواردی به كشته شدن آنها منجر شود. با ادامه این روند حملات فلسطینیهایی كه چاره دیگری برایشان نمانده بود، افزایش یافت و به این بهانه دولت انگلیس برای هاگانا - یك سازمان شبهنظامی یهودی وفادار به ایدئولوژی صهیونیسم بود كه سال ۱۹۲۰ در فلسطین تحت قیمومیت انگلستان به جای سازمان هاشومیر تشكیل شد. این سازمان به تدریج به شاخه نظامی غیررسمی آژانس یهود تبدیل شد و انگلیس اجازه عملیات خشونتآمیز را برایش صادر كرد. این وضعیت سرانجام مقاومت فلسطینیان را در هم شكست چنانكه رشید خالدی - مورخ فلسطینی - مینویسد: «فلسطینیان وارد جنگ شدند ... بدون داشتن رهبری واحد، با منابع مالی بسیار محدود .... و بدون هیچ متحد قابل اعتمادی. آنها با جامعهای از یهودیان در فلسطین مواجه شدند كه از لحاظ سیاسی متحد بود». (تمرا بی. اور، منازعه فلسطین و اسراییل، ترجمه پریسا صیادی، انتشارات ققنوس، چاپ اول؛ 1399، ص23)
ظهور هیتلر و وقوع هولوكاست
حدود یك دهه پس از آنكه قیمومیت انگلیسیها بر فلسطین - در ژوئیه سال 1922 میلادی - توسط جامعه ملل به رسمیت شناخته شد و استعمار غربی راهی تازه برای غارت ملل شرقی - و به ویژه در منطقه غرب آسیا - را یافت، اتفاق بزرگ دیگری در مغرب زمین در حال رقم خوردن بود.
آدولف هیتلر در سال 1933 در انتخاباتی دموكراتیك توسط مردم آلمان به صدراعظمی این كشور نایل شد. هیتلر در انتخابات وعده داده بود كه آلمان را به شكوه و عظمت گذشتهاش بازگرداند. او با استفاده از استراتژیای كه تا حد زیادی بر پایه سامیستیزی بود در عموم نوشتهها و سخنرانیهایش به نشر این گفتمان میپرداخت.
ارتش آلمان با آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1939 ابتدا اتریش و لهستان را تصرف كرد، سپس به سوی اتحاد جماهیر شوروی در شرق پیشروی كرد. در طول این دوران، نازیها و همدستانشان دست به كشتار گسترده و نظاممند یهودیان زدند. آنچه بهطور غیر رسمی در شهرهای كوچك اروپای شرقی آغاز شده بود به اقدامی رسمی برای كشتن همه یهودیان اروپا تبدیل شد. اردوگاههای كار اجباری و اردوگاههای مرگ نازیها در مقیاس گسترده شروع به كشتار یهودیان و كسانی كردند كه از نظر آنها عنصر نامطلوب بودند؛ از جمله كمونیستها، سوسیالیستها، رومانیاییها و همجنسگراها. بر اساس گزارشهای مشهور نازیها تا پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، 6 میلیون یهودی و چیزی حدود 6 تا 8 میلیون غیر یهودی را كشتند؛ واقعهای كه از آن تحت عنوان «هولوكاست» یاد میشود.
هولوكاست و تشدید مهاجرت یهودیان
به فلسطین
این وضعیت موجب آن شد كه یهودیان بیشتری به مهاجرت به سرزمین فلسطین بیندیشند، اما دولت انگلیس سعی كرد از این اقدام آنها جلوگیری كند. انگلیسیها میترسیدند این اقدام به تحریك فلسطینیها بینجامد و آنها را با مقاومتی روبهرو كند كه مجبور به انصراف از قیمومیت شوند و آنچه در این ده، دوازده سال رشته بودند یكجا پنبه شود. ممانعت انگلیسیها از ورود موجهای بعدی یهودیان به فلسطین، اما موجب آن شد كه صهیونیستها از متحدان سابق خود رویگردان شوند و اگر انگلیسیها از دادن وطنی كه یهودیان تصور میكردند به دست آوردهاند، خودداری میكردند، آنها برای به دستآوردنش حاضر بودند، بجنگند. این جنگ البته محدود به اعراب فلسطینی نبود، بلكه شعلههای آن دامان خود بریتانیا را نیز گرفت و صهیونیستها حتی به متحدان استعمارگر انگلیسیشان نیز رحم نكردند.
حمله صهیونیست هابه نظامیان انگلیسی
یهودیان صهیونیست در اول اكتبر سال 1945 یكی از خطوط راهآهن فلسطینیها را خراب كردند و تظاهرات گستردهای به راه انداختند. كمتر از یكسال بعد ایرگون - از انشعابات هاگانا - در هتل بیتالمقدس كه مقر نیروهای بریتانیایی بود، بمبگذاری كرد. ایرگون میخواست با زهرچشم گرفتن از انگلیسیها خواستههای صهیونیستها را برای افزایش ورود مهاجران به آنها بقبولاند. در این انفجار 91 نفر از نظامیان انگلیسی كشته شدند و اراده بریتانیاییها برای مقاومت در مقابل تعدیهای یهودیان مهاجر تضعیف شد.
اما آنچه شاید عجیبتر باشد حمایت افكار عمومی كشورهای غربی از سیاستهای صهیونیستی علیه فلسطینیان در سرزمینی بود كه تعلقی به آنها نداشت.
حمایت افكار عمومی غرب
از سیاستهای صهیو نیستی
چنانكه بر اساسا آمار نظرسنجیهای اعلام شده بسیاری از آحاد مردم در غرب از ایده كشور یهودی حمایت كردند. طبق یك نظرسنجی در دسامبر 1945، 76 درصد امریكاییها كه اخبار وقایع فلسطین را دنبال میكردند خواستار اجازه دادن به یهودیان برای زندگی در فلسطین بودند. وحشت از هولوكاست نیز دلسوزی و همدردی با یهودیان را افزایش داده بود.
در واقع تاوان انتخابی كه مردم آلمان با بر سر كار آوردن هیتلر بر سر یهودیان اروپایی آوردند را باید مسلمانان فلسطین در سوی دیگر جهان پرداخت میكردند. دغدغههای بشردوستانه در مغرب زمین ظاهرا با قربانی كردن انسانهای دیگر در مشرق زمین میتوانست تشفی یابد.
با افزایش درگیریها میان اعراب و صهیونیستها در فلسطین اشغالی و حتی تلفات نیروهای انگلیسی، در سال 1948 دولت انگلیس رسما اعلام كرد از حل غائلهای كه در فلسطین به راه انداخته، ناتوان است و تصمیمگیری درباره آن را به سازمان ملل واگذار میكند: «دولت اعلیحضرت به این نتیجه رسیدهاند كه نمیتوانند مهاجرنشینی بر پایه رضایت اعراب و یهودیان در فلسطین برپا سازند. از اینرو این مساله را به پیشگاه سازمان ملل آوردهاند به این امید كه مجمع عمومی در جستوجوی مهاجرنشینی مورد توافق طرفین موفقیتآمیزتر عمل كند». (همان، ص26)
اتحاد جماهیر شوروی
اولین مدافع تشكیل دولت یهودی
با وجود این درخواست، به نظر نمیرسید هیچ دولتی از تشكیل كشور یهودی در فلسطین كاملا حمایت كند یا بخواهد موافقتش را با آن اعلام كند. اما در كمال ناباوری همه اعضای سازمان ملل متحد در نیویورك، آندری گرومیكو - نماینده شوروی - بیپرده شروع به سخن گفتن كرد: «ما باید حقوق اولیه یهودیان را برای داشتن كشوری مستقل به رسمیت بشناسیم». (همان)
گرومیكو البته پپیشنهاد تقسیم فلسطین به یك كشور عربی و یك كشور یهودی - به صورت توامان - را داد. در واقع ایده دو دولت - كه این روزها زیاد شنیده میشود و بسیاری هم از هر دو طرف البته بر محال بودن آن نیز تاكید میكنند - به ابتكار سلف ناصالح روسیه امروزی - شوروی سابق - مطرح شد.
طرح تقسیم ناعادلانه سازمان ملل
پیشنهاد شوروی با استقبال سازمان ملل همراه شد كه كرسیهای مهم آن در دست منتفعان تشكیل دولت اسراییل در منطقه غرب آسیا بود. طرح تقسیم سازمان ملل با بخشیدن 55 درصد فلسطین به یهودیان به نفع صهیونیستها بود؛ چراكه پیش از این فقط هفت درصد آن را تحت كنترل داشتند. در حالی كه آنها فقط 30 درصد جمعیت كل سرزمین فلسطین را تشكیل میدادند. در این طرح تقسیم، بیشتر سرزمینی كه به صهیونیستها اعطا شده بود در بخشهای حاصلخیزتر این منطقه قرار داشت. از طرف دیگر به فلسطینیان - كه تنها مالكان حقیقی این سرزمین بودند - 45 درصد زمینهای فلسطین اختصاص داده شد كه بیشتر آن هم از نواحی لمیزرع، خشك و غیرقابل كشاورزی بود. صهیونیستها از این طرح سازمان ملل استقبال كردند، اما بعدها نشان دادند كه حتی به این تقسیمبندی از هر جهت ناعادلانه نیز راضی نیستند و عملا هیچ التزامی به قواعد بینالمللی ندارند و این مساله البته كاملا مبتنی بر طبع استعمارگر آنها و حامیان و اربابان بینالمللیشان بود. نیروهای مبارز فلسطینی كه نمیخواستند دست از مبارزه بكشند در ژانویه سال 1948 دست به حمله زدند و 35 تن از نیروهای صهیونیست نگهبان دهكدههای معروف به «گوش عتصیون» - مجتمعی از شهركهای یهودینشین در كرانه باختری رود اردن است كه بین بیتلحم و حبرون واقع شده است - را كشتند.
علاوه بر آن تنشها در بسیاری از شهركهای شمالی فلسطین كه هم جمعیت عرب و هم یهودی داشت، گسترش یافت. شهر ساحلی حیفا تحت كنترل انگلیس بود. با ادامه درگیریها، انگلیس ناتوانی خود برای حل منازعه فلسطینیان و صهیونیستهای مهاجم را اعلام كرد و با عقبنشینی نیروهایش از آن منطقه حل معضلی كه خود اصلیترین عامل به وجود آمدن و گسترشاش بود را به خود فلسطینیها و صهیونیستها واگذار كرد!
با عقب كشیدن نیروهای انگلیسی، صهیونیستها، فلسطین را سرزمینی بدون صاحب یافتند كه میتوانند آن را به نفع خود مصادره كنند. چنانكه داوید بنگوریون - بنیانگذار اصلی و اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی - در خاطراتش مینویسد: «ما در این سرزمین حقوق مسلّمی داریم. حق نداریم آن را از دیگران بگیریم - دیگرانی از نظر او وجود نداشت [چراكه وی فلسطینیها را اساسا انسان نمیدانست] - اما حق و وظیفه داریم این سرزمین خالی را پر كنیم و زندگی را به این بیابان بازگردانیم و كشور باستانیمان را از نو به شكلی امروزی بسازیم». (همان، ص27)
اما فلسطینیها قرنها پیش از تولد بنگوریون این سرزمین را پر كرده و در این بیابان سكنا گزیده بودند و آن را سرزمین خود میدانستند. لذا این حركت خیلی زود به بحرانی بسیار بزرگتر از قبل منجر شد كه اكنون آتش آن شاید در روزگار ما از هر زمان دیگری شعلهورتر باشد.
اعلام رسمی تشكیل «كشور اسراییل»
با همه این فراز و فرودها نهایتا در 14 مه سال 1948 داوید بنگوریون و رفقای صهیونیستش در موزه تلآویو حضور یافتند و بهطور رسمی تشكیل كشوری یهودی با عنوان «كشور اسراییل» را اعلام كردند. اما اینكه چرا آنها نام كشوری كه با غصبِ سرزمین دیگران برای خود تصاحب كردند را «اسراییل» نهادند به داستان جالبی باز میگردد كه در كتاب مقدس یهودیان - عهد عتیق - آمده است. داستانی كه بر مبنای آن حضرت یعقوب با خداوند كشتی میگیرد و بر او پیروز میشود!!! و خداوند وی را «اسراییل» مینامد. چنانكه در سفر پیدایش آمده است: «و كسی تا بردمیدن سپیده با او كشتی گرفت، چون بدید بر او چیره نمیشود، مفصلِ رانش را بكوفت و ران یعقوب، در همان حال كه با او كشتی میگرفت، از جای برون گشت. گفت: «رهایم كن، چه سپیده بر دمیده است.»، لیك یعقوب پاسخ گفت: «تا مرا بركت ندهی، رهایت نخواهم كرد.» از او پرسید: «نام تو چیست؟» پاسخ گفت: «یعقوب.» ادامه داد: «دیگر ترا نه یعقوب، بلكه اسراییل خواهند نامید، چه برابر خدا و برابر آدمیان نیرومند بودی و بر او فایق آمدی.» یعقوب این درخواست را كرد: «تمنا دارم، نام خود را بر من فاش ساز.»، لیك پاسخ گفت: «از چه روی نام مرا میپرسی؟» و همانجا او را بركت داد.» (عهد عتیق، جلد اول، كتابهای شریعت یا تورات، ترجمه پیروز سیار، انتشارات هرمس، چاپ دوم؛ 1394، سفر پیدایش، تاریخ پطریاركها، 2. سیره اسحاق و یعقوب، كشتی با خدا، ص244)
آری یهودیان خود را از نسل حضرت یعقوب (ع) میدانند كه به اعتقاد ایشان خداوند وی را «اسراییل» نامیده است. لذا رهبری صهیونیستها با محوریت بنگوریون در 14 مه 1948، اعلام كردند: «به بركت حق طبیعی و تاریخیمان و با تكیه بر مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل ... استقرار كشوری یهودی [در سرزمین] اسراییل را اعلام میكنیم». (همان، ص31)
منظورشان از «بركت» همان دعایی است كه حضرت یعقوب از خداوند طلب كرده بود و منظور از حق طبیعی و تاریخیشان نیز جز این نبود كه بر اساس متون كتاب مقدسشان اجداد آنها هزاران سال پیش در برخی نواحی خطهای كه فلسطین نام دارد، زندگی میكردند. آری اسراییل در دوران مدرنیته و سكولاریسم بر اساس تفسیری خاص از متنی مقدس و دینی بدون هیچگونه پشتوانه مدنی، حقوقی و سیاسی پایهگذاری و از آن عجیبتر اینكه توسط سازمان ملل و دولتهایی كه فریاد سكولاریسمشان گوش فلك را كر كرده است به رسمیت شناخته میشود!
اما اشغالگری از همان زمان با ژستهای به غایت تصنعی، مبتذل و ریاكارانه «صلح» همراه شد چنانكه در ادامه اعلامیه صهیونیستها در موزه تلآویو آمده است: «ما با دعوت به صلح و مناسبات دوستانه همجواری، دستِ دوستی به سوی همه كشورهای همسایه و مردمانشان دراز میكنیم». (همان) در واقع سخن آنها این بود كه ما با زور و نیرنگ وارد سرزمینی شدیم كه متعلق به ما نبود و آنجا را تصاحب كردیم. حالا اما به عنوان یك كشور رسمی در كنار ملتهایی قرار داریم كه هیچ سابقه حضوری در میانشان نداشتهایم، اما میخواهیم توسط آنها به رسمیت شناخته شویم و از مناسبات «حسن همجواری» برخوردار باشیم!
نظرات
ابوالفضل نژادخیر
18 مهر 1403 - 08:38علت انتقال یهودیان به فلسطین (توسط انگلستان) و قول ساخت وطن به اونها چی بود . اساسا این اقدام انگلیس برای چی بود ؟ ممنون میشم برام توضیح بدید .